کد مطلب:129921 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:121

امام زین العابدین با منهال
او منهال بن عمرو اسدی است. شیخ، وی را با همین عنوان، در جایی، از اصحاب امام حسین (ع) و در جایی دیگر از اصحاب علی بن الحسین (ع) برشمرده است؛ و با افزودن كلمه ی «غلامشان» او را از اصحاب امام باقر (ع) برشمرده است. وی را در شمار اصحاب امام صادق نیز آورده است. وی را در شمار اصحاب امام صادق نیز آورده است. او می نویسد: منهال بن عمرو، غلام اهل بیت و اهل كوفه بود. او از علی بن الحسین و ابا جعفر و ابا عبدالله - علیه السلام - روایت كرد. برقی وی را از اصحاب علی بن الحسین (ع) شمرده است. او از اصبغ و علی بن عباس روایت كرد... ر. ك: معجم رجال الحدیث، ج 2، ص 10، شماره 12725.

محدث بزرگوار علی بن ابراهیم از امام صادق نقل كرده است كه فرمود: منهال بن عمر در دیدار با (علی) [1] بن الحسین (ع) گفت: ای فرزند رسول خدا (ص) چگونه صبح كردی؟. حضرت فرمود: وای بر تو! آیا تو نباید بدانی كه من چگونه صبح كردم؟! ما در میان قوم خود، همانند بنی اسرائیل در میان خاندان فرعون صبح كردیم. پسرانمان را می كشند و زنانمان را زنده می دارند. [2] بهترین انسان ها پس از رسول خدا (ص) بر منبرها لعنت می شود؛ و به دشمنان ما مال و شرافت عطا می گردد. دوستداران ما را كوچك می دارند و از حقشان می كاهند؛ و مؤمنان پیوسته چنین اند. عجم از عرب حق شناسی می كند كه محمد (ص) از آنها بود و قریش به عرب فخر می فروشد كه محمد (ص) از آنها بود. عرب بر عجم فخر می فروشد كه محمد (ص) از آنها بود؛ ولی برای ما اهل بیت، هیچ كس حقی قایل نیست. ما این گونه صبح كردیم، ای منهال!». [3] .


ابن اعثم كوفی گوید: روزی علی بن الحسین (ع) در بازارهای دمشق راه می رفت كه شخصی به نام منهال بن عمرو طائی به پیشواز ایشان رفت و گفت: ای فرزند رسول خدا! روزها چگونه بر شما می گذرد؟ فرمود: روزها مانند روز بنی اسرائیل در میان خاندان فرعون می گذرد كه مردانشان را می كشتند و زنانشان را زنده نگه می داشتند. ای منهال! در حالی كه عرب به عرب بودن محمد (ص) بر دیگران فخر می فروشد و قریش بر دیگر اعراب فخر می فروشد كه محمد (ص) از آنهاست. ما خاندان محمد (ص) در حالی زندگی می كنیم كه مال ما را به یغما برده اند، بر ما ستم روا داشته اند، بر ما چیره شده اند و ما را كشته اند، پراكنده اند و رانده اند. ای منهال! انا لله و انا الیه راجعون، از این زندگانی كه ما در آن به سر می بریم. [4] .

ملاحظه

ابن شهر آشوب ماجرای گفت و گوی میان امام سجاد (ع) و سؤال كننده را همانند نقل فرات كوفی در تفسیرش، نوشته است، جز اینكه او آغاز مطلب را آورده است: پس مردی از شیعیانش به نام منهال بن عمر طائی و در روایتی مكحول، صحابی رسول خدا (ص)، برخاست. [5] .

ولی ظاهر این است كه این واقعه یك بار نبوده بلكه چند بار اتفاق افتاده است. به ویژه آنكه بنابر روایت گفت و گوی بامكحول در گوشه ای از مسجد و گفت و گوی با منهال در بازار دمشق انجام شد؛ و بعید نیست كه دو پرسش، پاسخی مكرر و نزدیك به هم داشته باشد.

به هر حال امام (ع)، به خاطر مصایب و فاجعه هایی كه او به چشم دید و هیچ كس تاب تحمل آنها را ندارد، آه می كشد و كلمه استرجاع «انا لله و انا الیه راجعون» بر زبان می آورد.


ابن نما می گوید: خداوند به مهیار [6] بركت دهد كه درباره ی اهل بیت (ع) گفته است:

به احترام او چوب های منبرش را تعظیم می كنند در حالی كه فرزندانش را زیر پا نهاده اند.

با كدام قانون فرزندانش از شما پیروی كنند و حال آنكه افتخار شما این است كه یار و پیرو او هستید. [7] .


[1] اين نام در نسخه ي چاپ شده افتاده است؛ و علامه ي مجلسي آن را از او، از امام علي بن الحسين (ع) نقل كرده است.

[2] اشاره به اين آيه شريفه است: «ان فرعون علا في الأرض و جعل أهلها شيعا يستضعف طائفة منهم يذبح أبناءهم و يستحيي نساءهم انه كان من المفسدين» (قصص: آيه 4).

[3] تفسير القمي، ج 2، ص 134، به نقل از آن بحارالانوار، ج 45، ص 84.

[4] الفتوح، ج 2، ص 187؛ بحار ج 45، ص 84. اين روايت با اندكي اختلاف در منابع ذيل آمده است: تفسير فرات كوفي، ص 149، ح 187؛ المناقب، ص 138؛ مقتل الخوارزمي، ج 2، ص 71؛ مثيرالاحزان، ص 105؛ المناقب، ج 4، ص 169؛ الملهوف، ص 222؛ مختصر تاريخ دمشق، ج 17، ص 224.

[5] الفتوح، ج 2، ص 187.

[6] مهيار بن مرزويه، ابوالحسن يا ابوالحسين ديلمي، شاعر است و اسلوبش قوي است. مرعا مي گويد: مهيار فصاحت عرب و زيبايي معاني را يكجا جمع كرد. زبيدي گويد: شاعر زمانش، ايراني الاصل، از اهل بغداد، به دست شريف رضي اسلام آورد رضي پير است و مهيار در شعر و ادب دست پرورده ي اوست. او به سال 428 در بغداد در گذشت (الاعلام، ج 7، ص 317، نيز ر. ك. تاريخ بغداد، ج 13، ص 276، المنتظم، ج 8، ص 94؛ البدايه و النهايه، ج 12، ص 41؛ ابن خلكان: ج 2، ص 149).

[7] مثيرالاحزان، ص 106؛ الملهوف، ص 223.